جدول جو
جدول جو

معنی دزن بزن - جستجوی لغت در جدول جو

دزن بزن
زد و خورد، انباشته، پر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ زَ بِ زَ)
مرکّب از: ب + زن...، زد و خورد. نزاع. درگیری.
- بزن بزن درگرفتن، نزاع درگرفتن. زدو خورد شدن
لغت نامه دهخدا
(بِ زَ مَ زَ)
تلون در رأی. تناقض در فرمان و امر. (یادداشت بخط دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
آنکه درباره دیگران و بدی و خوبی آنان خود نیندیشد و هرچه از هر که راجع بدانان شنود عقیدۀ خود قرار دهد. آنکه به گفتۀ این و آن عمل کند. (یادداشت مؤلف) (از فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بزن بزن
تصویر بزن بزن
زد و خورد شدید
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه در مورد دیگران و بدی و خوبی آنان خود نیندیشد و هر چه از هر که راجع به آنان شنود عقیده خود قرار دهد، آنکه بگفته این و آن عمل کند
فرهنگ لغت هوشیار
آواز خوانی، خواندن
فرهنگ گویش مازندرانی
حفاری ادامه دار، کندن پشت سرهم
فرهنگ گویش مازندرانی
برو گم شو، گم شو، خسته شدن
فرهنگ گویش مازندرانی